جدول جو
جدول جو

معنی برده سفید - جستجوی لغت در جدول جو

برده سفید
(بَ دِ سِ)
دهی است از دهستان کلاترزان بخش زراب شهرستان سنندج. سکنۀ آن 250 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ دَ لِ سِ)
تخم سپندان. خردل سپید. خردل ابیض
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ نَ یِ سَ مَ)
گردنه ای است در راه اردکان به تل خسروی میان قلعۀ عباسعلی خانی و گردنۀ باباحسن، واقع در 151000گزی شیراز
لغت نامه دهخدا
(دِسِ)
گونه ای از درخت بید. اسپیدار. صفصاف البیض. (از واژه نامۀ گیاهی ص 161) (از گیاهشناسی گل گلاب ص 297)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام، واقع در 2هزارگزی شمال چوار و 2هزارگزی شمال راه شوسۀ ایلام به شاه آباد. دهی است کوهستانی و سردسیر، و دارای 250 تن جمعیت که بکار کشاورزی و دامپروری میپردازند. آب ده از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات است. صنایع دستی زنان قالی بافیست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ سَ / سِ)
ده کوچکی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 73 هزارگزی جنوب خاوری اردکان و یک هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ سِ)
دهی است از دهستان سگوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد. واقع در 21هزارگزی باختر زاغه. دارای 510 تن سکنه است. آب آن از سراب چشمه های آبستان تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ سگوند بوده زمستان قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خردل سفید
تصویر خردل سفید
سپید اسپند
فرهنگ لغت هوشیار
سفید برفی
دیکشنری اردو به فارسی